اي مير ترکان عجم، ترک وفاداري مکن

شاعر : اوحدي مراغه اي

جان عزيز من تويي، برجان من خواري مکناي مير ترکان عجم، ترک وفاداري مکن
گر پيش ازين ميکرده‌اي، اکنونکه بيماري مکنبا چشم تو تقرير کن: کهنگ جان بيدلان
برخاستي تا دل بري، بنشين و عياري مکنپيشم نشستي ساعتي تا حال دل پرسي، کنون
در آتش سوداي خود ميسوز و غمخواري مکن؟رخصت که دادست اينکه تو آشفتگان عشق را
آزار سهلست اي پسر، آهنگ بيزاري مکنهر لحظه پيش دشمنان گفتي: بيازارم ترا
يا رخ بپوش از مردمان، يا مردم آزاري مکناز روي زيبا سرکشي نيکو نيايد، دلبرا
در طره پنهان کرده‌اي، بنماي و طراري مکنبردي دلم را وين زمان گويي: نميدانم چه شد؟
من دوست مي‌دارم ترا، با دشمنان ياري مکننيکو نباشد هر زمان جايي دگر کردن هوس
گر زر نداري در ميان، از دست او زاري مکناي اوحدي، از دست او سودت نمي‌دارد فغان